مدکور ( ۱۴۱۱ / ۱۹۹۰ ) بر این نظر است که محتوای برنامه درسی باید تأمین کننده هدف تربیت اسلامی یعنی ایجاد انسان صالح برای عمران زمین طبق شریعت الهی باشد. وی با قبول سه طریقه رایج در تعیین محتوا، یعنی نیاز سنجی دانش آموزان، تحلیل ماده درسی، و نظرخواهی از متخصصان مواد درسی، نکات زیر را در تعیین محتوای برنامه درسی اسلامی ذکر می کند:
 
١. تقسیم علوم به دو دسته دینی و دنیایی مردود است. معیار قابل قبول در هویت علوم، غایت است. بنابراین هر علمی که در ایجاد انسان صالح نقش بازی کند، علمی دینی است. به این معنا، همه علوم و دروس در تربیت اسلامی باید در باشند.
 
٢. در اخذ علوم، دو قاعده اصلی وجود دارد که نباید آن ها را زیر پا گذاشت:الف) در امور عقیدتی، دینی، نظام سیاسی و نظیر آن، نباید از غیر مسمان، ج اخذ کرد؛ ب) تنها منابع قابل قبول در امور مذکور عبارتند از : قرآن، سنت، اجماع، فقها، و اجتهاد در پرتو روح اسلام و نصوص آن.
 
٣. آنچه از قرن سوم هجری، «فلسفه اسلامی» و «عرفان اسلامی » نام گرفته، با آموزه های دینی قرآن و سنت، کاملا هماهنگ نیست. معیار اصلی در انتخاب محتوای متون اصلی دینی است.
 
۴. علوم شریعت، یعنی علوم قرآن، سنت و اصول فقه باید در تنظیم محتوا حاکم باشد . به جای تدریس فلسفه‌های غربی باید علوم شریعت، به نحو تفصیلی تحت عناوینی چون «نظام خانوادگی»، «نظام حکومتی »، «نظام تربیتی» و نظیر آن تدریس شود.
 
5. ورزش با همه اقسامش، بخشی از محتوای نظام تربیتی اسلام است. قوت جسمانی، شرطی لازم برای انسان مؤمن، جهت نیل به اهداف مورد نظر تربیت اسلامی
 
6. هنر و ادبیات، همواره حاوی تفسیری خاص نسبت به عالم و آدم است. بنابراین، هنر و ادبیات اسلامی باید تفسیر ویژه اسلام را جلوه گر سازد. در آثار ادبی و هنری غرب، مواردی معنوی و متناسب با روح اسلام وجود دارد که باید آنها را برگزید و غیر آن را کنار گذاشت.
 
7. آموختن زبان عربی به عنوان زبان قرآن، بر مسلمانان غیر عرب زبان نیز لازم است و باید در مواد درسی قرار گیرد. اما این آموزش هنگامی موفق است که زبان عربی، نه به صورت زبانی مجرد بلکه در متن فرهنگ و تمدن اسلامی تدریس شود.
 
۸. آموختن زبان های بیگانه نیز برای مسلمانان لازم است زیرا ارتباط آنها با دیگران، در جهت بسط اسلام، مستلزم دانستن این زبان ها است. اما بهتر است آموختن آن بعد از دوره ابتدایی انجام شود زیرا افراد، فهم لازم برای درک ضرورت آموختن آن را یافته اند و با سرعت بیشتری به نتیجه می رسند.
 
۹. آموختن حرفه ها و صنایع نیز در اندیشه اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است چنان که خداوند در سخن گفتن از داود نبی، از «صنعت» (نظامی) به عنون «دژ» برای مصونیت یاد کرده است (انبیاء: ۸۰). اما در اسلام، بر خلاف سنت افلاطونی، منزلت کارها بر حسب فکری و پدی بودن تعیین نشده است بلکه منزلت اصلی از عامل (نه عمل) و برحسب قصد و نیت او نشئت می یابد.
 
۱۰. تاریخ و جغرافیا نیز اهمیت خود را در اندیشه اسلامی دارا هستند. تاریخ، طریقة آگاهی از سنت های خدا در زمین است زیرا تاریخ، خود رخدادها نیست بلکه تفسیر آن هاست. تاریخ، از منظر اسلامی به نحو خاصی نگاشته خواهد شد. جغرافیا نیز نقش مهمی در آبادانی زمین و ارتقای حیات در آن دارد.

۱۱. محتوای درسی دختران و پسران، با وجود اشتراک در برخی موارد، تفاوت‌هایی خواهد داشت. از آن جا که وظیفه اصلی زن، اداره مناسب خانه و فرزند است، باید موادی مناسب با این مقصود در نظر گرفته شود، چنان که وظیفه اصلی مرد، یعنی کار و حرفه اجتماعی نیز باید مورد توجه خاص قرار گیرد.
 
۱۲. اصل پیوند نظر و عمل در تربیت اسلامی ایجاب می کند که تجربه و تفکر در کنار هم لحاظ شود. با نظر به این اصل و نیز ضرورت تفکیک نسبی محتوای درسی دختران و پسران لازم است برای پسران، «کارگاه» و «آزمایشگاه » و برای دختران، «خانه» مصنوعی در مدارس جهت کار عملی طراحی شود.
 
۱۳. از نظر اسلامی، تقسیم علوم برحسب ذاتی و عرضی یا ابزاری بودن آنها صورت می پذیرد. علوم نخست (علوم شریعت مانند قرآن، تفسیر و فقه) باید به صورت گسترده تعلیم شود، اما علوم ابزاری (مانند زبان، حساب و منطق) به قدر ضرورت و نیز مقدم بر علوم نخست آموخته می‌شود.
 
۱۴. سازماندهی محتوا - چنان که برخی از دانشمندان اسلامی گفته اند – باید بر این اساس باشد که بحث های مقدماتی علوم ابزاری، در ابتدایی، و بحث های پیشرفته علوم ابزاری و علوم اساسی با علوم شریعت، در مراحل متوسط و عالی صورت پذیرد. چنان که ابن خلدون گفته است در مراحل متوسط و عالی، لازم است دروس مختلف به صورت متناوب - نه متوازی - آموخته شود تا مانع از خلط مطالب شود. رابطه تکمیلی میان دروس، صحیح و به قوت خود باقی است اما در علوم و فنونی که زمینه واحد دارند مناسب است، به طور مثال، آموزش زبان با دروس ادبی ، قرآنی و تاریخی مرتبط است، نه با دروس ریاضی و علوم.
 
15. وحدت و یکپارچگی هستی شناختی و انسان شناختی اسلامی ایجاب می کند رابطه تکمیلی میان تجربیات انسان برقرار باشد. اختلاف در استعدادها و رو برای آن است که این رابطه تکمیلی و یکپارچه به ظهور رسد. اما رابطه تکمیلی صورت افقی و عمودی دارد. در رابطه افقی، دانش‌ها و مهارت های عرصه های مختلف (مانند ریاضیات و علوم طبیعی) رابطه می یابند. در رابطه عمودی، مطالب آموخت در یک عرصه در زمان های مختلف، با هم ارتباط دارند.
 
اما مهم ترین رابطه تکمیلی میان هر عرصه ای با غایت آن، یعنی ساختن انسان مالی بر قرار است. مواد درسی را می توان در شش عرصه با رابطه های تکمیلی، به صورت زن در نظر گرفت:
 
الف- علوم شعائر و شرایع مانند قرآن، سنت و فقه؛ ب- علوم انسانی مانند تاریخ و جغرافی و زبان؛ ج- ریاضیات مانند حساب، هندسه و جبر؛ د- علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی و زیست شناسی؛ هـ - ادب و هنر مانند ادبیات، موسیقی و نقاشی؛ و تربیت بدنی هریک از این عرصه ها، شیوه خاصی از تفکر را فراهم می آورد: علوم شعائر و شرایع، دیدگاه کلی نسبت به هستی و حیات می دهد؛ علوم انسانی، تفکر تحلیلی و سبک نمادین را فراهم می آورد؛ ریاضیات، تفکر منطقی و نمادین را شکل می دهد؛ علوم طبیعی، تفکر تجربی را رشد می دهد؛ ادب و هنر، ذوق و زیباشناسی را ارتقا می‌دهند.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری،صص16-13، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389